تاثیر اختلال روحی مادر بر خانواده
اگر مادر خانواده دچار اختلال روحی باشد، چه باید کرد؟ طبیعتا سردرگمی زیادی در بین اعضای خانواده به وجود می آورد. من دانشجوی سال اول دانشگاه هستم موضوعی که ذهن مرا درگیر کرده تاثیر اختلال روحی مادرم بر خانواده است. مادرم از زمانی که به یاد دارم غمگین و بدبین بوده است. با این حال همیشه با مادرم رابطه صمیمانه ای داشتیم. اما او از نظر عاطفی دارای شخصیت بسیار وابسته ای است و در طول درگیری با اختلال روحی اش و از زمانی که نتوانسته دوستانش را ببیند، وضعیت وابستگی اش به ما بدتر شده است. وقتی با دوستانم بیرون می روم، او همیشه به من احساس گناه می دهد و جملاتی می گوید مانند اینکه: فکر کنم باید تنهایی فیلم را تماشا کنم یا کاش کسی را داشتم که بتوانم با او معاشرت کنم. من فردی درونگرا هستم، بنابراین گاهی اوقات دوست دارم در اتاقم تنها باشم و به موسیقی گوش کنم و تلویزیون تماشا کنم.
تاثیر نه گفتن در شرایط حساس
او در کنار در اتاقم می ایستد و به من مات و مبهوت نگاه می کند و می پرسد که من چه کار می کنم. وقتی به او می گویم در حال استراحت و ریلکس کردن هستم، او همیشه می پرسد که آیا می توانیم با هم وقت بگذرانیم؟ من نمی دانم بدون اینکه ناراحتش کنم، چگونه به او نه بگویم. من واقعاً به حریم خصوصی نیاز دارم. او همچنین به من می گوید که من را بیشتر از هر کسی دیگری دوست دارد و نمی تواند بدون من زندگی کند. همچنین او معتقد است که هر کاری که توانسته برای اعضای خانواده انجام داده ولی چرا هیچ کس به او اهمیت نمی دهد. در حالی که، همه ما می دانیم که همیشه صحبت و نگرانی هایمان درباره اوست. ما برای حفظ سلامت او هر کاری می کنیم. من، پدر و برادرم خیلی خسته و غمگین هستیم. او به کمک روانشناس نیاز دارد و ما هم بی نیاز از مشاوره با روانشناس نیستیم.
ترس از ناراحت کردن دیگران چقدر به روحیه ما آسیب می زند؟
مدام نگرانم که مبادا احساسات او را جریحه دار کنم، به خصوص وقتی قرار است در چند ماه آینده برای ادامه تحصیل به شهر دیگری بروم. اگر متوجه استرس من بشود، او به شدت مضطرب میشود و میخواهد مشکل را حل کند. سطح استرس او هم بالا می رود. در نتیجه من احساساتم را از او پنهان می کنم. چگونه بدون آسیب رساندن به مادرم فضایی سالم در خانواده ایجاد کنم؟ لطفا به ما و مادرم راه حل ارائه دهید.
خیلی خوشحالم که مشکل تان را با من مطرح کردید. به نظر می رسد که همه شما سال هاست در شرایط غیرقابل تحملی زندگی می کنید. شاید اضطراب مادرتان به دلیل بدتر شدن سلامت جسمی یا روانی او افزایش یافته است. مشکلات روحی مادرت، مشکلات را برای شما تشدید کرده است. مادرت تمایل دارد اعضای خانواده زمان زیادی را با هم بگذرانند و در طول زمان صرف شده با دوستان تان و زمان محدودی که مادرت با دوستان خود می گذراند، انواع مشکلات روحی را تجربه می کند. مطمئنم به دلایل زیادی تمایل به استقلال شخصیتی دارید. از طرفی، مادرت خیلی وابسته به نظر می آید و به شما احساس گناه می دهد. جای تعجب نیست که او با این همه رفتار مطالبه گرانه شما را ناراحت می کند.
اما در نظر داشته باشید که برخی از مسائل وجود دارد که بهتر است در نظر بگیرید:
- صرفا بر عهده شما نیست که از مادرتان مراقبت کنید. شما حق دارید یک فضای آرام و امن را داشته باشید و از سلامت روان خود نیز مراقبت کنید.
- شما همچنین حق دارید با دوستان خود وقت بگذرانید.
- شما حق دارید که رشد کنید.
- با مادرتان در مورد احساسی که در شما ایجاد می کند صحبت کنید.
- سلامت روان مادرتان آسیب دیده است، اما مهمتر از آن، سلامت روان شما نیز اهمیت دارد.
- واضح است که مادر شما لازم است تحت درمان باشد.
- می دانم که کار آسانی نیست اما پیشنهاد می کنم سعی کنید کمی فاصله عاطفی داشته باشید تا شما را به سمت افسردگی و رفتارهای خود تخریبی سوق ندهد.
- حتی اگر وضعیت روحی مادرتان تغییر نکند، برای شما مفید خواهد بود که یاد بگیرید چگونه با او به گونهای تعامل کنید که به حفظ سلامت روان کمک کند.
تاثیر اختلال روحی مادرم بر سرزنش خانواده
مطمئنم که مادرم همه ما را دوست دارد. اما فردی انتقادگر و شاید عصبانی است و به نظر میرسد فاقد مهارتهای ایجاد صمیمت، حمایتکننده و آرامشبخش است. ممکن است مادرمان مسائل حل نشده زیادی داشته باشد. شاید او اینگونه بزرگ شده است. این مایه تاسف خواهد بود. با این وجود، درک مادرم لزوما احساس بهتری در ما ایجاد نمی کند. خیلی متاسفم وضعیت مادرتان بسیار ناراحت کننده به نظر می رسد و شما نیز مانند همه افراد دیگر شایسته داشتن مادری هستید که هوادار شما باشد. متأسفانه، آنچه در عوض اتفاق میافتد این است که مادرتان شما را مورد انتقاد قرار میدهد و باعث میشود، عزت نفس ضعیفی داشته باشید. این مسئله به این دلیل اتفاق می افتد که ناخواسته تمایل دارید دیدگاه مادرتان را نسبت به خود درونی کنید. من تعدادی پیشنهاد برای شما دارم و امیدوارم حداقل یکی دو پیشنهاد برای شما مفید باشد:
- لطفا سعی کنید بر احترام و حمایتی که از پدرتان می گیرید نیز تمرکز کنید.
- همیشه به خاطر داشته باشید که مادر شما به وضوح مشکلات خودش را دارد. این امر به این معنی نیست که او شما را دوست ندارد. در عوض ممکن است به این معنی باشد که او نمی داند چگونه عشق خود را ابراز کند.
- وقتی مادرتان از شما انتقاد می کند، خیلی سعی کنید به خودتان یادآوری کنید که این موضوع بیشتر در مورد خودش صدق می کند تا شما. شاید خودش را دوست ندارد.
- در نظر داشته باشید که بعید است مادر شما تغییر کند.
- یک گروه دوستانه برای دریافت حمایت اجتماعی در اطراف خود راه اندازی کنید که می تواند شامل دوستان، معلمان و غیره باشد تا احساس کنار گذاشته شدن نکنید.
- به خود قول دهید که آنطور که مادرتان نسبت به شما انتقاد کرده است، نسبت به دیگران انتقادی نخواهید کرد. لذا، مراقب اضطراب و خلق و خوی خود باشید.
- اگر زمانی احساس کردید که تحت فشار افسردگی و نفرت از خود هستید، لطفا به دنبال تراپی باشید. حتما می تواند بسیار مفید باشد.
تاثیر اختلال روحی مادرم بر تحصیلات دانشگاهی
خیلی خوب است که در دانشگاه مشغول تحصیل هستید و نمرات خوبی گرفته اید. اما از آنجاییکه مادرتان سعی می کند دانشگاه رفتن و ملاقات با همکلاسی هایتان را کنترل کند. ممکن است مانع پیشرفت شما در این زمینه شود. با وجود اینکه خانه را ترک کردید و به دانشگاه رفتید اما هنوز به شدت تحت تأثیر مادرتان بودید. من مطمئن نیستم که او چه فکری در ذهن دارد، اما حدس من این است که به نوعی نگرانی دارد که مبادا آسیبی به شما برسد. اکثر مادران نگران هستند اما به نظر می رسد که نگرانی مادر شما بیش از حد است. در ادامه تعدادی سوال از شما دارم:
- آیا مادر شما در چند سال گذشته آسیب روحی خاصی را تجربه کرده است؟
- آیا برای شما و یا خانواده تان اتفاقی افتاده که او ترسیده باشد؟
- آیا مادرتان برای تراپی اقدامی کرده است؟
من این سؤالات را از شما میپرسم زیرا مادرتان مطمئناً طوری رفتار میکند که ظاهرا به نوعی آسیب دیده و در نتیجه بیش از حد مضطرب است. من امیدوارم که او مشاوره و درمان لازم را دریافت کند، اما حالا بیایید به مسئله شما بازگردیم.
- ارزش های متضاد من و مادرم همیشه وجود داشته است. ارزش های من همیشه حول محور همدلی، احترام، مهربانی بوده و هست. اما ارزشهای مادرم بیاعتمادی، بیاحترامی، بدبینی بوده است.
- امیدوار بودم هنگام رفتن به دانشگاه زندگی من تغییر کند. اما ظاهرا مدت ها طول می کشد تا تبدیل به شخص خودم شوم و از شر سرزنش های مادرم خلاص شوم. اما در نهایت امیدوارم که من تبدیل به یک زن خوب، متعادل و انعطاف پذیر می شوم که از زندگی نهایت لذت را می برد.
من توصیه های زیادی برای شما دارم ولی نمی دانم که آیا مادر شما همیشه به طور غیرعادی مضطرب و/یا کنترل کننده بوده است؟ شاید خوب باشد که یک گفتگوی صادقانه با مادرتان داشته باشید. همچنین ایده خوبی خواهد بود که احساسات خود را در این مورد با مادرتان در میان بگذارید. همیشه گفته ام که گفتگو کردن شاه کلید حل مسائل است تا از شما و مادرتان حمایت شود. مطمئن نیستم که پدر یا برادر بزرگترتان نیز بتوانند به مادرتان اطمینان دهد که در مورد شما درست قضاوت کند. بهرحال، این یک بخش سالم و ضروری از زندگی شماست. اگر مادرتان همچنان در برابر تلاشهای شما برای تحصیل مقاومت میکند، شاید بتوانید با او مذاکره کنید و از او بپرسید که آیا مسئله خاصی او را نگران کرده است. هنگامی که او می بیند که شما بارها و بارها تلاش می کنید و موفق شده اید، ممکن است انعطاف پذیری بهتری داشته باشد.
برای شما در این شرایط بسیار دشوار آرزوی موفقیت دارم. من بسیار نگران این احتمال هستم که مادرتان همچنان مانع مسیر شما و زندگی اجتماعی و شغلی شما باشد. همچنین نگرانم که ممکن است برای چیزی که دست نیافتنی است تلاش کنید. ممکن است تا حالا تجربه های خوبی نداشته باشید. لطفا خیلی بیشتر تلاش کنید تا امسال بهتر عمل کنید.
منابع:
- Stress-induced changes in modular organizations of human brain functional networks; Neurobiology of Stress, Volume 13, November 2020.
- psychologytoday.com
- Adams, K.A. (2011). Silently Seduced: When Parents Make Their Children Partners. Deerfield, Fl: Health Communications Inc.
- psychnews.psychiatryonline.org
- https://montarebehavioralhealth.com/resources/parent-with-mental-illness/