ریشه های رفتاری همسر آزاری به کجا می رسد؟
ریشه های رفتاری همسر آزاری به کجا می رسد؟ هر چند تصویر آرمانی یک زندگی خانوادگی، تصویری آکنده از صمیمیت، عشق و احترام متقابل است. اما آمارها نشان می دهند که در خانواده ها، اشکال مختلفی از پرخاشگری صورت می گیرد که یکی از آنها همسر آزاری است. همسر آزاری می تواند از نظر تکرار و شدت متفاوت باشد و در طیف وسیع از یک ضربه مختصر که اثری بر قربانی ندارد تا نوع ویرانگر و مزمن آن اتفاق افتد. متاسفانه تقریبا 31 درصد از خشونت های جدی از طرف مردان به زنان اعمال می شود.
همسر آزاری می تواند به صورت آزار جنسی، جسمی و روانی صورت گیرد و جدا از عواملی مانند سن، نژاد و قومیت و ملیت رخ دهد. همسر آزاری با وجود پیامدهای شدیدی که مانند ایجاد معلولیت و حتی مرگ را به دنبال دارد، چندان مورد توجه قرار نگرفته است.
انواع همسر آزاری
همسر آزاری جسمانی
نوعی از خشونت است که دسته وسیعی از اعمال وحشیانه را در بر می گیرد. از ساده ترین افعال خشونت مثل هل دادن و سیلی زدن تا شدید ترین انواع آن مانند استفاده از اسلحه گرم و سرد، در گروه همسر آزاری جسمانی قرار می گیرند.
همسر آزاری عاطفی
همسر آزاری عاطفی به صورت تخریب عمومی اعتماد به نفس در فرد قربانی تعریف می شود. انتقاد دائم، صدا کردن به شیوه ای تحقیر آمیز، نادیده گرفتن و بی ارزش دانستن توانایی های قربانی، همگی روش هایی برای کنترل عاطفی قربانی هستند.
پیشنهاد می کنیم بخوانید: رضایت از زندگی زناشویی برای شما چگونه معنا می شود؟
همچنین تهدید کردن یا ترساندن همسر، منع همسر از رفت و آمد با اعضای خانواده و دوستان، منع از ادامه تحصیل و اشتغال، نشان دادن رفتارهای سلطه جویانه و حسادت آمیز نسبت به همسر، انتقاد بیش از اندازه از همسر، مقایسه کردن همسر با همسر دیگران، توی ذوق زدن، مشاجره و بحث مداوم، به باد تمسخرگرفتن او یا خانواده وی، تهمت زدن، سرزنش و ملامت کردن، عدم تامین نیازهای روانی مثل نیاز به محبت، نوازش و نیاز جنسی، اجتناب از مشورت با همسر در انجام کارها، دروغ گویی مکرر، عمل نکردن به قول و قرارها و قرار دادن همسر در یک موقعیت دشوار به منظور ترساندن وی مانند رانندگی دیوانه وار، رها کردن در خیابان، تنها گذاشتن در خانه بدون دلیل برای روزهای متوالی، بد دهانی، فحاشی، تهدیدهای مداوم، طلاق دادن یا ازدواج مجدد، وادار کردن به انجام عملی که منجر به خجالت وی شود، نمونه هایی از همسر آزاری عاطفی به شمار می روند.
هنگامی که یک قربانی، احساس بی ارزشی می کند، کمتر به این باور می رسد که باید تحت درمان قرار گیرد. بنابراین بیشتر احتمال دارد در یک رابطه ای که مورد سوء استفاده واقع می شود، باقی بماند.
همسر آزاری جنسی
به هر گونه رفتاری با هدف سوء استفاده جنسی و بدون رضایت زن گفته می شود و از لمس بدن تا تجاوز را در بر می گیرد. ترساندن و یا تحقیر همسر در حین رابطه جنسی، ابراز کلمات زشت و رکیک در حین رابطه، اقدام به برقراری رابطه جنسی با او بدون استفاده از یک روش مطمئن از نظر بارداری یا در صورتی که فرد به یک بیماری عفونی خطرناک مثل سوزاک یا بیماری ایدز مبتلا باشد. صدمه رساندن به همسر در حین رابطه، ایجاد خونریزی، خراش و پارگی در حین رابطه به دلیل اعمال خشونت و مجبور کردن همسر به برقراری رابطه جنسی به شیوه ای غیر معمول. برای مثال از راه دهان، مقعد یا استفاده از یک وسیله خاص در برقراری رابطه، نمونه هایی از بدرفتاری جنسی می باشند.
چرا همسر آزاری رخ می دهد؟
متخصصان، مهمترین و اولین دلایل بروز این اتفاق را به خصوصیات شخصی زن، شوهر و خانواده هر دو معطوف کرده اند و علت بروز خشونت را در بی کفایتی مرد یا زن و ناشی از فشارهای بیرونی مؤثر بر خانواده می دانند. از جمله تربیت خشونت بار، بیماری اعصاب و روان، احساس ناکامی و محرومیت و بسیاری از موارد دیگر است. تحقیقات نشان می دهند اشکال متنوع خشونت خانوادگی از جمله همسر آزاری بوسیله افرادی انجام می شود که بصورت جدی به سبب بیماری های ذهنی و روانی، بی نظمی شخصیت یا برخی دیگر از معلولیت های فردی، دچار آشفتگی و اختلال شده اند. اگر فردی بطور مداوم در موقعیت های مشابه، رفتار خشن داشته باشد، رفتار خشن وی را به ویژگی های شخصیتی او نسبت می دهند.
خصیصه ای بودن رفتار خشن و پرخاشگرانه به این معناست که علائم اولیه پرخاشگری به عنوان خصیصه ای در کودکی، به احتمال قوی به خشونت در دوران بعدی زندگی منجر خواهد شد. بنابراین می توان گفت بهترین عامل پیش بینی خشونت در آینده، رفتارهای پرخاشگرانه فرد در گذشته است. برای حصول نتیجه گیری بهتر در تصمیم گیری های پیش از ازدواج، لازم است ویژگیهای شخصیتی هر دو زوج مورد بررسی قرار گیرند.
به گفته متخصصان، مردان همسرآزار، علایم بیشتری از وسواس، افسردگی، اضطراب، افکار پارانوییدی و روان پریشی و رفتارهای ضداجتماعی از خود بروز می دهند.
برخی متخصصان دیگر، همسر آزاری را بازتاب ساختار وسیع نابرابری جنسی و اقتصادی در کل جامعه می بینند. معتقدند خشونت مردان بر ضد همسرانشان به هیچ وجه تخطی از نظم اجتماعی نیست. بلکه بر عکس تایید نوع خاصی از نظم اجتماعی است که متاسفانه تا حد زیادی از کودکی در ذهن افراد شکل می گیرد. به گفته آنها کودکان نقش های همسری والدین را با مشاهده کردن می آموزند و یاد می گیرند بدفتاری و خشنونت، امری بهنجار است. در برخی موارد حتی والدین به طور مستقیم به کودکان تلقین می کنند که اعمال خشونت نسبت به افرادی که دوست دارید، امری ضروری است. بنابراین پیامد خشونت در خانه و اجتماعی که به پرورش چنین فرزندانی می پردازد، کودک و همسر آزاری خواهد بود.
میزان شیوع خشونت علیه همسر
خشونت و بد رفتاری نسبت به همسر در بسیاری از کشورهای جهان شایع است. اما متاسفانه به دلیل خصوصی بودن حریم خانه در جوامع گوناگون، آمار دقیق و معتبری از فراوانی و درصد این نوع خشونت در جهان و نیز کشور ما وجود ندارد. عوامل بسیاری از جمله شرم و خجالت، سرزنش خود، ترس از قرار گرفتن در معرض رسانه ها، ترس از صدمه بیشتر یا اقدامات تلافی جویانه سبب می شود این نوع از مورد بدرفتاری واقع شدن، کمتر گزارش شود. اما مطالعات سازمان بهداشت جهانی در 49 کشور مختلف جهان نشان داده که میزان شیوع خشونت علیه زنان در این کشورها بین 13 تا 71 درصد نوسان داشته است!
پیامدهای همسر آزاری
از پیامدهای روانی خشونت علیه همسر می توان به افسردگی، احساس بی کفایتی، فقدان حرمت نفس، اختلالات خلقی و اضطرابی، رفتارهای خود تخریبی، اقدام به خود کشی، وابستگی به مواد مخدر، مشکلات خواب، سقط جنین، زایمان زودرس، تولد نوزاد کم وزن، به دنیا آمدن بچه مرده و بطور کل از هم پاشیده شدن شیرازه یک زندگی اشاره کرد.
لزوم درمان همسران
همسر آزاری و تجاوز در کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته به ترتیب حدود 5 و 11 درصد از کل بار بیماری در زنان را به خود اختصاص داده است. ضمن آنکه اعمال خشونت علیه زنان، فقط این گروه را قربانی نمی کند، بلکه کودکان هم از این وضعیت تاثیر می پذیرند. کودکان ِ شاهد رفتارهای خشونت آمیز، در بزرگسالی یا خود قربانی خشونت می شوند و یا عامل بروز خشونت بر همسران و فرزندان خود خواهند بود. پس درمان این افراد از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و لازم است هم زن و هم مرد بطور جدی و همزمان تحت درمان های تخصصی روانشناسی قرار گیرند و در کنار یک متخصص خبره در جهت بهبود وضعیت روانی خود اقدام کنند. تنها به این صورت می توان خانواده را از پیامدهای جبران ناپذیر این پدیده خانمان برانداز مصون داشت.